پلـان هـاے زندگـے مـن

فراموش کردم ک فراموشت کنم

  عجیبه ولی انگار فراموش کردم که باید فراموشت کنم! نزدیک به دوسال پیش ، رفت! نزدیک به یک سال پیش مطمئنم کرد که دیگه زجه موره فایده نداره، که تصمیمش بر خلاف  تصور همیشگی من یه شوخی بزرگ نبوده، بلکه بقول خودش اونی که باید بره میره و ایشونم جزو اونایی بوده که باید میرفته! به هر حال چند ماه پیش من جدی ترین تصمیم ممکنو گرفتم،فراموش کردن تو! الان مشخصا تنها اتفاقی که نیافتاده همینه،اینروزا من حتی فراموش کردم که باید فراموشت کنم!         ...
18 خرداد 1395
1